صبح فکر کردم چقدر سرده. بهشت بود اگه دورم یه پتوی گرم پیچیده بودم و همچنان در همین فضا میتونستم بخوابم! نیم ساعت پیاده روی ام که تموم شد، انگار یه پتو گرم پیچیده بودم دورم. لم دادم روی آلاچیق سرد پارک. بهشت شد. + تیتر کتابی است با همین نام از هاروکی موراکامی. یه سری نوشته های کوتاه هست، یه سری حرفهای کوچیک، لبخندهای کوچیک. که زدنش از یه آدم بزرگ فقط برمیاد. میگم در ادامه. پیچیده بودم منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کامپیوتر دانشجو یزد جیگر گوشه - مطالب عاشقانه و زیبا فلزیاب زمانی 09102191330 معماری| دکوراسیون داخلی| بازسازی javadtaken فروشگاه اینترنتی جاوید همراه پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان فروش کولر گازی در بانه | مجتمع تجاری آفتاب مال